این یه رازه

این یه رازه

هر کس تو زندگیش رازهایی داره، شخصیت پنهانی پشت نقابی که میزنه، من تو اون شخصیت پنهان و در اعماق قلبم عاشق مردی هستم که 19.5 سال از من بزرگتره.
شاید یه روزی این رویا براورده شه

صبح بخیر عاشقانه

صبحها که پا میشی و سرفه میکنی 
برات دمنوش میارم  
واسه صبحونه برات تخم مرغ آب پز و عسل آماده میکنم 
دوست دارم زودتر خوب شی
نوازشت میکنم و با لبخند صبح بخیر میگم
منو میبوسی و یه روز فوق العاده جدید رو شروع میکنیم 

صبحانه تابستانه

یه روزی صبح پا میشم

روی میز توی تراس صبحونه میچینم 

دامن کوتاه لیمویی حریرم و تاپ گل گلی شادم نشون میده که چقد شاد و سرمستم 

همینطور که داری اصلاح میکنی تا بیای رو میز 

منم دارم از بین شیشه های مربای که با عشق برات پختم انتخاب میکنم کدومشو واسه امروزت بیارم و زیر لب زمزمه می کنم 

چه خوشحالم تو رو دارم چقد خوبه که اینجایی

تویی معنای دوست داشتن تو که بی وقفه زیبایی

عشقم برگرد

می دانم که برگشتنت آرامش روزهایم را به هم میریزد 
اما برگرد
آرامش بی تو را نمیخواهم
برگرد و طنین صدایت را در روزهایم منتشر کن 
چه شده که حتی به خوابهایم نمی آیی

تو را دارم و ندارم 
امیدوارم خدای دانه های انار 
به بهترین نحو شرایط برگشتنت را مهیا کند 

روزی که بی هیچ محدودیتی از آن من باشی
اگر لمسم کنی شاید ندارد 
همان می شود که وعده داده بودی 

این روزها که دلم برایت پر میکشد
قاصدکی به سویت روانه می کنم
تمام قاصدکهایی که میبینی قاصد عشق من اند 

باش 
عاشق و شاد و سالم 
از آن من باش 
حتی اگر دور از منی از آن من باش

عشق بی همتای من، فصل آمدنت بی تو آمد

توبه کردم یادت از ذهن و قلبم پاک شه 
نمیشه 
وقتی عشق در هوا هم جاریست چطور به یادت نباشم؟
من ...
عاشق تو ...
دیگر در انتظار با تو بودن نیستم 
زیرا هر لحظه با منی 
تو در اعماق قلبمی
جایی که کسی جز خودت به آن دسترسی ندارد
می دانم که باز می گردی 
می دانم روز میلادت که بیاید یاد من خواهی افتاد 
می دانم که از خاطرت محو نشده ام 


میمانم 
صبور 
شاد 
امیدوار 
تا هر زمان که دوباره به یادم افتادی روز میلادت را تبریک بگویم 
هدیه ای در خور ندارم 
تمام دعاهای خیر عالم را بسویت روانه میکنم 

می دانم که وقتی نباشم گره از کارت باز می شود
می دانم که بدون من روزهایت بهتر می گذرد 

من ... 
عاشق تو ... 
نمیدانم چه بگویم که باز هم پاییز آمد و عطر میلادت را آورد و خودت در ناکجاآباد این عالم ، نزدیک به من، در یک شهر، اما دور و ناشناس 


هنوز هم چشمانم به دنبال توست 
روزی که تو را ببینم تماشایت میکنم 
به چشمانت خیره میشوم اگر یارای نگاه کردن به صورتت را داشته باشم 
شاید بگویم سلام 
شاید بگویم چرا؟

برای 7 مین بار روز میلادت را جشن میگرفتم 
اگر نرفته بودی 
برای 7مین سال متوالی بابت داشتنت خدا را شکر میکردم 
اگر نرفته بودی 

زیر یک سقف

به خانه مان سر میزنم
در تک تک قفسه ها را باز میکنم بو میکشم عطر تو را دارد 
همیشه تمیز و نو نگهش میدارم 
به امید روزی که دوباره برگردی

این خانه مجازی پر است از من و خاطراتم
خانه قبلی مان را با سهل انگاری از دست دادیم و یاهو راه برگشتی نگذاشته بود
اما این خانه مان را با جان و دل برایت آب و جارو میکنم 

مرد من روزت مبارک

تو مناسبت این جشنی اما شادی و دلخوشی آن سهم من است که چون تویی دارم
بابت قدردانی از تک تک ثانیه های 7 سال گذشته برای هفتمین بار میگویم : "مرد من" روزت مبارک

بودنت را جشن میگرفتم
اگر تقدیر به گونه دیگری سرشته میشد 

رویای واقعی

شب و هر شب توی رویای منی 

تو امید دل شیدای منی

پره از هوای تو خونه دل

جاری خون توی رگهای منی


روز زن، من در حال شادی و رقص،  آرایش کردن و لباسهای نو پوشیدن ... واسه اینکه تو بیای بهم تبریک بگی 

رویای تو در بیداری نیز همراه من است

عطر آغوشت

همیشه با خودم فکر میکنم یعنی تو چه عطری میدی؟ اصن از عطر استفاده میکنی یا بودی افترشیو و اینا میدی؟ 

میدونم هر عطری که بدی عطر خاصیه و تو خاطر من میمونه

بهت میاد شیشه عطرت بزرگ و گرون باشه

جذابترینی :*

مرد ایده آل

آهنگ صدات
لحن کلامت
شیوایی بیانت
جسارت و حاضر جوابی ات
صدای خنده های شیطنت آمیزت
ذوق زده و هیجانی شدنت
حالی به حالی شدنت
هیکل مردونه ات
چهره خشن و ضمخت ات
دستای بزرگت
سینه ستبرت
آغوش گرمت
نه نه 
اشتباه شد
آغوش سوزانت
همه و همه چنان منو از خود بیخود میکنه که نمیتونم بهت فکر نکنم

تو یه یخ ذوب کن فوق العاده ای

یه روز زنگ میزنی ، بعد از ماهها، انتظارشو ندارم، تحویلت نمیگیرم، با سردی جواب میدم، اما با خنده هات خامم میکنی، گرم میشم، دلم آشوب میشه، نفسهام به شماره میفته، دوست دارم کنارم باشی تا تو چشمات زل بزنم و تماشات کنم.... همه چی خیلی عالی و رویایی

اما بعد از تماس دیگه اون سیم کارت تو گوشی نیست و نمیره 

آیا دفعه بعد هم باز با یه شماره جدید زنگ میزنی؟ 

مطمئنم به این زودی ها نخواهد بود

وقتی ازت ناامید شدم زنگ میزنی

میشناسمت