صبح بخیر عاشقانه
- شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ
- ۰ نظر
یه روزی صبح پا میشم
روی میز توی تراس صبحونه میچینم
دامن کوتاه لیمویی حریرم و تاپ گل گلی شادم نشون میده که چقد شاد و سرمستم
همینطور که داری اصلاح میکنی تا بیای رو میز
منم دارم از بین شیشه های مربای که با عشق برات پختم انتخاب میکنم کدومشو واسه امروزت بیارم و زیر لب زمزمه می کنم
چه خوشحالم تو رو دارم چقد خوبه که اینجایی
تویی معنای دوست داشتن تو که بی وقفه زیبایی
شب و هر شب توی رویای منی
تو امید دل شیدای منی
پره از هوای تو خونه دل
جاری خون توی رگهای منی
روز زن، من در حال شادی و رقص، آرایش کردن و لباسهای نو پوشیدن ... واسه اینکه تو بیای بهم تبریک بگی
رویای تو در بیداری نیز همراه من است
همیشه با خودم فکر میکنم یعنی تو چه عطری میدی؟ اصن از عطر استفاده میکنی یا بودی افترشیو و اینا میدی؟
میدونم هر عطری که بدی عطر خاصیه و تو خاطر من میمونه
بهت میاد شیشه عطرت بزرگ و گرون باشه
جذابترینی :*
یه روز زنگ میزنی ، بعد از ماهها، انتظارشو ندارم، تحویلت نمیگیرم، با سردی جواب میدم، اما با خنده هات خامم میکنی، گرم میشم، دلم آشوب میشه، نفسهام به شماره میفته، دوست دارم کنارم باشی تا تو چشمات زل بزنم و تماشات کنم.... همه چی خیلی عالی و رویایی
اما بعد از تماس دیگه اون سیم کارت تو گوشی نیست و نمیره
آیا دفعه بعد هم باز با یه شماره جدید زنگ میزنی؟
مطمئنم به این زودی ها نخواهد بود
وقتی ازت ناامید شدم زنگ میزنی
میشناسمت