زمستون داره به آخر میرسه و خبری از تو ندارم
دلم دیوونه شده نمیتونم مهارش کنم
هی سراغتو میگیره
چشمامو میبندم و روزهای با تو بودن رو میبینم
وقتی وارد حیاط میشی و من با شوق از تو خونه دوان دوان میام بیرون
به سمت تو پر میکشم
بغلم میکنی و تو هوا میبری منو
ذوق توی چشمهامو میبینی و دوستت دارم زیر گوشم زمزمه میکنی
بچه هامون میان به سمتت و میپرن تو بغلت
انگارنه انگار که همین چند ساعت پیش دیده بودیمت
یه خونواده خوشبخت و خندون
امیر جانم
دلم برات خیلی تنگ شده
هنوز نتونستم با نداشتنت کنار بیام
الهی که هر جا هستی شاد و سالم و خوشبخت باشی