این یه رازه

این یه رازه

هر کس تو زندگیش رازهایی داره، شخصیت پنهانی پشت نقابی که میزنه، من تو اون شخصیت پنهان و در اعماق قلبم عاشق مردی هستم که 19.5 سال از من بزرگتره.
شاید یه روزی این رویا براورده شه

۴ مطلب با موضوع «گندم منتظر» ثبت شده است

چقد با این آهنگ به یادت گریه کردم

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم؟ که پایان من اینجا شد

 

کجای قصه خوابیدی؟ که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

 

 

تو با دلتنگیای من، تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می کنم هستی

 

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست، فقط تصویر می بینم

 

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم

واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم


عشق رویایی

بخشی از ذهنم

قسمت عمده قلبم

در روزهای با تو بودن مانده

در بیداری تو را میجویم

نمی یابم

چشمهایم را میبندم

می آیی

نزدیکتر از همیشه 

مهربانتر از همیشه 

حمایتگر و صمیمی 

دوستت دارم

زیر یک سقف

به خانه مان سر میزنم
در تک تک قفسه ها را باز میکنم بو میکشم عطر تو را دارد 
همیشه تمیز و نو نگهش میدارم 
به امید روزی که دوباره برگردی

این خانه مجازی پر است از من و خاطراتم
خانه قبلی مان را با سهل انگاری از دست دادیم و یاهو راه برگشتی نگذاشته بود
اما این خانه مان را با جان و دل برایت آب و جارو میکنم 

تو یه یخ ذوب کن فوق العاده ای

یه روز زنگ میزنی ، بعد از ماهها، انتظارشو ندارم، تحویلت نمیگیرم، با سردی جواب میدم، اما با خنده هات خامم میکنی، گرم میشم، دلم آشوب میشه، نفسهام به شماره میفته، دوست دارم کنارم باشی تا تو چشمات زل بزنم و تماشات کنم.... همه چی خیلی عالی و رویایی

اما بعد از تماس دیگه اون سیم کارت تو گوشی نیست و نمیره 

آیا دفعه بعد هم باز با یه شماره جدید زنگ میزنی؟ 

مطمئنم به این زودی ها نخواهد بود

وقتی ازت ناامید شدم زنگ میزنی

میشناسمت